معنی هوای حوا

حل جدول

هوای حوا

آلبومی از ناصر عبداللهی


حوا

همسر آدم

همسرآدم، ام البشر

ام البشر

لغت نامه دهخدا

حوا

حوا. [ح َوْ وا] (اِخ) تلفظ فارسی حواء مادر آدمیان. زوجه ٔ آدم. اسمی است که آدم زوجه ٔ خود را بدان نامید و به معنی زندگی است و بدان واسطه حوا به ام البشر ملقب شد و چون حوا اطاعت امر حضرت اقدس الهی را ننمود، خداوند عالم غم و حزن او را دوچندان ساخت. گفتند که بزحمت اولادهاخواهی زایید و اشتیاق تو بشوهرت خواهد بود و او بر تو تسلط خواهد داشت. (قاموس کتاب مقدس):
بارت خبر آرد از آب حیوان
برگت خبر آرد ز روی حوا.
ناصرخسرو.
سعدی خویشتنم خوان که به معنی بتوام
گر بصورت نسب از آدم و حوا دارم.
سعدی.
حدیث عشق اگر گویی گناه است
گناه، اول ز آدم بود و حوا.
سعدی.
رجوع به حواء شود.


هوای

هوای. [هَُ] (اِخ) دهی است از بخش هوراند شهرستان اهر. دارای 302 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، برنج، پنبه، انگور و سردرختی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


ننه حوا

ننه حوا. [ن َ ن َ / ن ِ ح َوْ وا] (اِخ) در تداول، حوا. مادر آدمیان. مقابل باباآدم. رجوع به حوا شود. || (اِ مرکب) در گیاه شناسی، نام گیاهی است از تیره ٔ چتریان که یکساله است و برگهائی شبیه برگ زردک دارد و ارتفاعش بین 30 تا 90 سانتی متر است و به طور خودرو در آسیای صغیر و هندوستان و مصر و ایران و مناطق بحرالرومی می روید. میوه اش بیضی شکل و شبیه میوه ٔ جعفری است ومورد استعمال داروئی دارد و گلهایش سفیدرنگند. از میوه ٔ این گیاه عطری با بوئی مطبوع به دست می آورند که شامل مخلوطی است از تیمول و سیمن. این میوه بادشکن و ضدتهوع است و بعلاوه دارای اثر قابض و محرک قوه ٔ باه است و خاصیت ضدکرم و مدر دارد. نامهای دیگر آن نانخواه، نخوه، انیسون بری، اجواین، اجواین مصری، اجواین هندی، آموس، زنیان، کمون ملوکی، امیوس، اناصون مصری، انیسون مصری، نشوان هندی، انبوس، اجامدون، وومون، کمون السودان، نانوخه، نانخه، برامداریها، امی است. (فرهنگ فارسی معین). و نیز رجوع به نانخواه شود.


کال هوای

کال هوای. [] (هندی، اِ) اسم هندی هلیله ٔ کابلی است. (فهرست مخزن الادویه).

فرهنگ عمید

حوا

نخستین انسان ماده در ادیان سامی: حدیث عشق اگر گویی گناه است / گناه اول ز حوا بود و آدم (سعدی۲: ۴۸۲)،
از صورت‌های فلکی نیمکرۀ شمالی، به‌صورت مردی که ماری در دست گرفته، مارافسا،

فرهنگ معین

حوا

(حَ وّ) [ع.] (ص.) زن گندمگون.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حوا

مشیانه

نام های ایرانی

حوا

دخترانه، حیات، نام همسر آدم (ع)

فرهنگ فارسی هوشیار

حوا

‎ (صفت) مونث احوی زن گندمگون، (اسم) از اعلام زنان است.


هوای ظلمانی

مزگه هوای تاریک میزوای

فارسی به عربی

حوا

عشیه

معادل ابجد

هوای حوا

37

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری